باران عشق
منم آن قماربازی که بباخت هرچه بودش ...... و نماند هیچش الا هوس قمار دیگر
هيچگاه نگاهت را فراموش نميکُنم، نگاهی سرشار از مُحبت و صميميّت، صدايت در گوشم زمزمه ميشود و نگاهت در ذهنم مُجسّم، اما... من تورا ميخواهم، نه خيالت را...
ابر هم از بارشش قصد فداکاری نداشت عقده در دل داشت روی خاک خالی کردُ رفت نظرات شما عزیزان:
سلام عاليه به وبلاگ من هم سري بزنيد خوشحال ميشم
http://www.takpar.loxblog.com و بهم لینک بدید
|
موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها نويسندگان |
|||
![]() |