باران عشق
منم آن قماربازی که بباخت هرچه بودش ...... و نماند هیچش الا هوس قمار دیگر
چهار شنبه 7 / 10 / 1388برچسب:, :: 11:20 ::  نويسنده : نابخشوده       

 خدا جون  

خدا جون میشه امشب تو منو بغل بگیری؟  

بگی اروم توی گوشم دیگه وقتشه بمیری!  

خدا جون میگن تو خوبی مٍثل مادرا میمونی!!  

اگه راست میگن ! ببینم، عشق من کجاست میدونی؟  

خدا جون میشه یه کاری بکنی به خاطر من؟  

آخه سخته زنده بودن من می خوام که زود بمیرم..... 

من که تقصیری نداشتم پس چرا گذاشته رفته؟  

خدا جون تو تنها هستی میدونی تنهایی سخته!!! 

واسه اون فرقی نداره زنده بودن یا مردن من

اون میخواد که من نباشم ! باشه اشکالی نداره!!!

خدا جون میخوام بمیرم تا بشم همیشه راحت

ولی عمر اون زیاد شه حتی واسه یک ساعت

خدا جون میشه امشب تو منو بغل بگیری؟؟

بگی آروم توی گوشم دیگه وقتشه بمیری!  



شنبه 1 / 10 / 1388برچسب:, :: 18:24 ::  نويسنده : نابخشوده       

من عروسکم

عروسک کسی که پشت پرده است

دستهای او مرا درست کرد

من عروسکم، عروسك خدا

دوست عزيز و كوچك خدا

يك عروسك نخي كه شب به شب

توي دامن خدا به خواب ميرود

روي بال نازك فرشته ها سوار ميشود

تا دم حياط آفتاب ميرود

صبح ها خدا به من، نان داغ و آفتاب ميدهد

شب كه ميشود مرا

توي ننوي سپيد ماه،، تاب ميدهد

راستي، خدا خودش براي من

يك لباس تازه دوخت

جاي دگمه هاي آن ولي، چندتا ستاره كاشته

يك كمي هم از خودش، توي جيب من گذاشته

قلب يك عروسك نخي نميزند...

ولي خدا، قلب شد

توي سينه ام تپيد (عشق)

تيله هاي چشم من، اشك را بلد نبود

يك شب او

قطره قطره از كنار چشم من چكيد

اين عروسك نخي، كاردستيه خداست

خنده هاي او چقدر

مثل خنده ي فرشته هاست

هيس.....!

فكر كنم عروسك خدا

بازهم به خواب رفته است

يا سوار بال نازك فرشته ها

تا دم حياط آفتاب رفته است

شب بخير عروسك خدا

دوست عزيز و كوچك خدا....

 



دو شنبه 29 / 9 / 1388برچسب:, :: 12:5 ::  نويسنده : نابخشوده       

من تازه فهمیدم که باران هم دروغ است

این چشمهای خیس گریان هم دروغ است

اینجا قسم خوردی که میمانی ولی نه!

آخر تو انسانی و ایمان هم دروغ است

شک میکند آدم به دست گرم یک دوست

وقتی همه احساسهاتان هم دروغ است

یخ کرده اندامم بدون هیچ شکی

سرما زده روحم، بهاران هم دروغ است

آخر به نان سفره ی ما پشت کردی

پس حرمت سفره ،نمک ،نان هم دروغ است

آن چشمهایی که شبی طو فان به پا کرد

کور و کر و لالند، طوفان هم دروغ است...



دو شنبه 29 / 9 / 1388برچسب:, :: 7:4 ::  نويسنده : نابخشوده       

حالم اصلا خوش نیست، الان ۲ روزه که مُردم

فقط تو ميدوني چي ميكشم

خدا جون، كمكم كن...



دو شنبه 29 / 9 / 1388برچسب:, :: 6:52 ::  نويسنده : نابخشوده       

وقتي آروم آروم قدم زدم و با دستام گرد و غبار روي ميز رو پاک کردم...

وقتي کنار ديوار، جاي هميشگي خودم نشستم...

وقتي يادگاري هاي کمرنگمونو رو ديوار ديدم...

وقتي برگشتم و تورو سر جات نديدم....

همة سنگينيه تمام سال هاي گذشه مثل سقف کلاس خراب شد رو سرم
يه هو ديدم بزرگي کلاس و جاي خاليت داره منو ميبلعه...

ديدم تو خلوت سرد نيمکتت گم شدم....

توي خاطره هامون، توي خنده هامون، گريه هامون...

حکاکي هاي روي ميز منو ميلرزوند...

يه قلب بود، يه قلب که توش اول اسم منو تو بود...

يه اسم که نوشته بود هميشه با منه...

همشو مثل وجودت باور داشتم....

اما.....

يادته يه روز دوتايي گريه کرديم؟

من گفتم : دوستت دارم و تو لبخند زدي؟؟  

يادته گفتي بيا مثل همون بچگيا بازي کنيم؟؟

قايم باشک

من چشم گذاشتم و تو قايم شدي....
کجايي ديوونه!؟

به خدا بازي خيلي وقته تموم شده!

من نتونستم پيدات کنم،

تو بردي...



صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

 
درباره وبلاگ

به نام آنكه اشك را آفريد تا سرزمين وداع آتش نگيرد... (سلام... اين وبلاگو ساختم تا مطالب و شعراي مورد علاقمو بنويسم، اميدوارم از ديدنش لذت ببريد... يه وبلاگه ديگه ام تو بلاگفا دارم آدرسشو تو لينك ها گذاشتم)
آخرین مطالب
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 14
بازدید ماه : 111
بازدید کل : 24595
تعداد مطالب : 31
تعداد نظرات : 17
تعداد آنلاین : 1



Alternative content




دریافت كد ساعت